معنی فارسی inenarrable

C2

غیرقابل بیان، چیزی که نمی‌توان آن را با کلمات توصیف کرد.

Incapable of being narrated or described in words.

example
معنی(example):

موضوعات رمان آنقدر عمیق بودند که احساس می‌شد غیرقابل بیان‌اند.

مثال:

The novel's themes were so deep that they felt inenarrable.

معنی(example):

احساسات او غیرقابل بیان بودند و او را با شدت خود غرق کردند.

مثال:

Her emotions were inenarrable, overwhelming her with their intensity.

معنی فارسی کلمه inenarrable

: معنی inenarrable به فارسی

غیرقابل بیان، چیزی که نمی‌توان آن را با کلمات توصیف کرد.