معنی فارسی inextricable
C1چیزی که نمیتوان آن را از چیزی دیگر جدا کرد.
Unable to be separated or disentangled.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
(of a knot etc) Impossible to untie or disentangle.
معنی(adjective):
(of a problem) Impossible to solve.
معنی(adjective):
(of a maze etc) Impossible to escape from.
example
معنی(example):
سرنوشتهای آنها به طور جداییناپذیری با هم مرتبط است.
مثال:
Their fates are inextricable tied together.
معنی(example):
مسائل به طور جداییناپذیری از راهحلها جدا نیستند.
مثال:
The problems are inextricable from the solutions.
معنی فارسی کلمه inextricable
:
چیزی که نمیتوان آن را از چیزی دیگر جدا کرد.
