معنی فارسی infectivity

B2

خصوصیتی که نشان‌دهنده قابلیت سرایت یک عامل عفونی به دیگران است.

A measure of how easily a pathogen can be transmitted to others.

example
معنی(example):

مسری بودن ویروس آنفولانزا در ماه‌های زمستان افزایش می‌یابد.

مثال:

The infectivity of the flu virus increases during the winter months.

معنی(example):

مسئولان بهداشت عمومی مسری بودن بیماری‌های نوظهور را تحت نظر دارند.

مثال:

Public health officials monitor the infectivity of emerging diseases.

معنی فارسی کلمه infectivity

: معنی infectivity به فارسی

خصوصیتی که نشان‌دهنده قابلیت سرایت یک عامل عفونی به دیگران است.