معنی فارسی infirms

B1

به واژه‌ای اطلاق می‌شود که نشان‌دهنده عمل مراقبت از بیمار است.

To make infirm; to weak or to care for the sick.

example
معنی(example):

بیمارستان هر روز به بسیاری از بیماران رسیدگی می‌کند.

مثال:

The hospital infirms many patients every day.

معنی(example):

آن‌ها به بیماران مبتلا به بیماری‌های مختلف رسیدگی می‌کنند.

مثال:

They infirms patients with various ailments.

معنی فارسی کلمه infirms

: معنی infirms به فارسی

به واژه‌ای اطلاق می‌شود که نشان‌دهنده عمل مراقبت از بیمار است.