معنی فارسی inflamingly

B1

به شیوه‌ای که احساسات را برمی‌انگیزد یا تحریک می‌کند.

In a manner that excites or anger the emotions.

example
معنی(example):

او به طور شعله‌ورانه در مورد این موضوع صحبت کرد و احساسات همه را تحریک کرد.

مثال:

She spoke inflamingly about the issue, stirring everyone’s emotions.

معنی(example):

این مقاله به طور شعله‌ورانه نوشته شده بود تا توجه را جلب کند.

مثال:

The article was written inflamingly to grab attention.

معنی فارسی کلمه inflamingly

:

به شیوه‌ای که احساسات را برمی‌انگیزد یا تحریک می‌کند.