معنی فارسی inflammableness

B1

توانایی یک چیز برای اشتعال یا آتش‌سوزی.

The quality of being easily ignited.

example
معنی(example):

آتش‌سوزی پارچه یکی از نگرانی‌های طراحان بود.

مثال:

The inflammableness of the fabric was a concern for the designers.

معنی(example):

تمرکز آنها بر روی آتش‌سوزی مواد مختلف بود.

مثال:

Their focus was on the inflammableness of various materials.

معنی فارسی کلمه inflammableness

:

توانایی یک چیز برای اشتعال یا آتش‌سوزی.