معنی فارسی inflexionless

B1

بدون تغییرات صرفی، صریح و مستقیم.

Lacking inflection or alteration in form.

example
معنی(example):

این زبان بدون تغییرات صرفی است و یادگیری آن آسان‌تر می‌شود.

مثال:

The language is inflexionless, making it easier to learn.

معنی(example):

سخنرانی او نسبتاً بدون تغییرات صرفی بود و وضوح بیان را نشان می‌داد.

مثال:

Her speech was relatively inflexionless, showcasing clear articulation.

معنی فارسی کلمه inflexionless

:

بدون تغییرات صرفی، صریح و مستقیم.