معنی فارسی information officer
B1شخصی که مسئول ارائه اطلاعات در یک سازمان است.
A person responsible for providing information, usually in an organization.
- NOUN
example
معنی(example):
افسر اطلاعات جزئیات رویداد را ارائه کرد.
مثال:
The information officer provided details about the event.
معنی(example):
به عنوان افسر اطلاعات، او به پرسشهای عمومی پاسخ میدهد.
مثال:
As an information officer, she handles public inquiries.
معنی فارسی کلمه information officer
:
شخصی که مسئول ارائه اطلاعات در یک سازمان است.
