معنی فارسی infraclusion

B1

درک ورود، به ورود و خارج شدن عناصر یا ساختارهای خاص اشاره دارد.

The inclusion of certain elements or structures that might not typically be recognized.

example
معنی(example):

در این مطالعه، درک ورود عناصر خاص می‌تواند مشکل‌ساز باشد.

مثال:

The infraclusion of certain elements can be problematic in this study.

معنی(example):

ورود عناصر خاص در زیست‌شناسی توسعه اغلب نادیده گرفته می‌شود.

مثال:

Infraclusion is often overlooked in developmental biology.

معنی فارسی کلمه infraclusion

: معنی infraclusion به فارسی

درک ورود، به ورود و خارج شدن عناصر یا ساختارهای خاص اشاره دارد.