معنی فارسی inframarginal

B1

ناحیه‌ای در زیر لبه یا مرز، به ویژه در بیولوژی و آناتومی.

Referring to regions located below or beneath a margin, used in biological contexts.

example
معنی(example):

منطقه اینفرا مارژینال استخوان برای رشد مهم است.

مثال:

The inframarginal area of the bone is important for growth.

معنی(example):

ساختارهای اینفرا مارژینال می‌توانند در گونه‌های مختلف مشاهده شوند.

مثال:

Inframarginal structures can be observed in various species.

معنی فارسی کلمه inframarginal

:

ناحیه‌ای در زیر لبه یا مرز، به ویژه در بیولوژی و آناتومی.