معنی فارسی infringed
B1نقض شده، به معنای اینکه حقوق یا آزادیها به طور غیر قانونی تحت تأثیر قرار گرفتهاند.
Violated or damaged in terms of rights or freedoms.
- verb
verb
معنی(verb):
Break or violate a treaty, a law, a right etc.
معنی(verb):
Break in or encroach on something.
example
معنی(example):
سیاستهای شرکت بر حقوق کارمندان تجاوز کرده بود.
مثال:
The company's policies were infringing on employee rights.
معنی(example):
آنها متوجه شدند که حریم خصوصیشان مورد تجاوز قرار گرفته است.
مثال:
They found that their privacy had been infringed.
معنی فارسی کلمه infringed
:
نقض شده، به معنای اینکه حقوق یا آزادیها به طور غیر قانونی تحت تأثیر قرار گرفتهاند.