معنی فارسی infuriately

B1

به طرز خشمگین یا با لحنی حاکی از خشم و عصبانیت عمل کردن.

In a manner that expresses anger or irritation.

example
معنی(example):

او به طرز خشمگینی هر گونه اشتباه را رد کرد.

مثال:

He infuriately denied any wrongdoing.

معنی(example):

آن‌ها به طرز خشمگینی به مقررات جدید اعتراض کردند.

مثال:

They infuriately protested against the new regulations.

معنی فارسی کلمه infuriately

: معنی infuriately به فارسی

به طرز خشمگین یا با لحنی حاکی از خشم و عصبانیت عمل کردن.