معنی فارسی ingredience

B1

مواد اولیه یا عناصر ضروری برای تهیه یک غذا یا محصول.

The essential components or substances used in a recipe or mixture.

example
معنی(example):

سرآشپز بر اهمیت هر یک از مواد اولیه در دستور پخت تأکید کرد.

مثال:

The chef emphasized the importance of each ingredience in the recipe.

معنی(example):

درک ماده اولیه مناسب برای پخت و پز موفق بسیار حیاتی است.

مثال:

Understanding the right ingredience is crucial for successful baking.

معنی فارسی کلمه ingredience

: معنی ingredience به فارسی

مواد اولیه یا عناصر ضروری برای تهیه یک غذا یا محصول.