معنی فارسی injectable

B1

قابل تزریق، به شکلی که بتوان آن را از طریق تزریق به بدن وارد کرد.

Able to be introduced into the body by injection.

example
معنی(example):

دارو در شکل تزریقی موجود است.

مثال:

The medication is available in an injectable form.

معنی(example):

او واکسن‌های تزریقی را به خاطر اثربخشی سریع‌شان ترجیح می‌دهد.

مثال:

She prefers injectable vaccines for their quick effectiveness.

معنی فارسی کلمه injectable

:

قابل تزریق، به شکلی که بتوان آن را از طریق تزریق به بدن وارد کرد.