معنی فارسی injustifiable

B2

غیرقابل توجیه، به معنای عمل یا وضعیتی که توجیه منطقی یا اخلاقی ندارد.

Not able to be shown to be right or reasonable.

example
معنی(example):

عمل‌های او توسط جامعه غیرقابل توجیه در نظر گرفته شد.

مثال:

His actions were considered unjustifiable by the community.

معنی(example):

بسیاری از قیمت این کالا را با توجه به کیفیتش غیرقابل توجیه دانستند.

مثال:

Many found the price of the item unjustifiable given its quality.

معنی فارسی کلمه injustifiable

:

غیرقابل توجیه، به معنای عمل یا وضعیتی که توجیه منطقی یا اخلاقی ندارد.