معنی فارسی inked

B1

امضا کردن یا به کار بردن جوهر برای به پایان رساندن یک کار.

To sign or add ink to something, usually to finalize an agreement or enhance a design.

adjective
معنی(adjective):

Having a tattoo or tattoos.

example
معنی(example):

او یک قرارداد جدید با شرکت امضا کرده است.

مثال:

He has inked a new contract with the company.

معنی(example):

هنرمند طراحی خود را جوهر کرد تا برجسته شود.

مثال:

The artist inked his drawing to make it stand out.

معنی فارسی کلمه inked

: معنی inked به فارسی

امضا کردن یا به کار بردن جوهر برای به پایان رساندن یک کار.