معنی فارسی inkle
B1نخ نازک و تختی که معمولاً برای بافندگی و ساخت نوار استفاده میشود.
A type of flat woven tape used for weaving and crafting.
- verb
verb
معنی(verb):
To hint at; disclose.
معنی(verb):
To have a hint or inkling of; divine.
example
معنی(example):
او مقداری انکل در کشو پیدا کرد.
مثال:
She found some inkle in the drawer.
معنی(example):
انکل برای بافندگی استفاده میشود.
مثال:
Inkle is used for weaving.
معنی فارسی کلمه inkle
:
نخ نازک و تختی که معمولاً برای بافندگی و ساخت نوار استفاده میشود.