معنی فارسی inklike

B1

شبیه جوهر، معمولاً برای توصیف چیزهایی که به جوهر شبیه هستند یا با آن مرتبطند.

Having the appearance, texture, or qualities resembling ink.

example
معنی(example):

این نوشیدنی حالت جوهری داشت.

مثال:

The drink had an inklike consistency.

معنی(example):

او رنگ‌ها را مخلوط کرد تا به بافتی شبیه جوهر برسد.

مثال:

She mixed colors until she achieved an inklike texture.

معنی فارسی کلمه inklike

: معنی inklike به فارسی

شبیه جوهر، معمولاً برای توصیف چیزهایی که به جوهر شبیه هستند یا با آن مرتبطند.