معنی فارسی inlayed
B1درونگذاری شده به معنای قرار دادن یا جایگذاری چیزی داخل یک سطح دیگر است.
Having a design or material set into the surface of an object.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
میز دارای طراحی درونگذاری شده با الگوهای پیچیده بود.
مثال:
The table had an inlayed design of intricate patterns.
معنی(example):
او به آثار هنری درونگذاری شده روی کمد تحسین کرد.
مثال:
She admired the inlayed artwork on the cabinet.
معنی فارسی کلمه inlayed
:
درونگذاری شده به معنای قرار دادن یا جایگذاری چیزی داخل یک سطح دیگر است.