معنی فارسی inobservable
B2غیرقابل مشاهده، به معنای اینکه قابل دیدن نیست.
Not able to be observed; invisible.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پدیدههای خاصی برای چشم غیر مسلح غیرقابل مشاهدهاند.
مثال:
Certain phenomena are inobservable to the naked eye.
معنی(example):
جزئیات این فرآیند بدون ابزار مناسب غیرقابل مشاهده بود.
مثال:
The details of the process were inobservable without the proper tools.
معنی فارسی کلمه inobservable
:غیرقابل مشاهده، به معنای اینکه قابل دیدن نیست.