معنی فارسی inphase
B1در همفازی، اصطلاحی که به وضعیتی اشاره دارد که دو یا چند موج در زمان یکسان به اوج یا پایینترین نقطه خود میرسند.
In the same phase; describing two or more waves that align with each other in their cycles.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Alternative form of in phase
example
معنی(example):
دو موج در فاز هستند و نتیجه قویتری با هم ایجاد میکنند.
مثال:
The two waves are inphase, creating a stronger result together.
معنی(example):
برای همزمان کردن حرکات خود، رقصندگان باید در فاز باشند.
مثال:
To synchronize their movements, the dancers had to be inphase.
معنی فارسی کلمه inphase
:
در همفازی، اصطلاحی که به وضعیتی اشاره دارد که دو یا چند موج در زمان یکسان به اوج یا پایینترین نقطه خود میرسند.