معنی فارسی inrail
B1خطکشی، قراردادن نوار یا خط در کنار چیزی، به ویژه برای ایمنی.
To set or secure a rail, usually for safety or support purposes.
- VERB
example
معنی(example):
تیم ساخت و ساز تصمیم گرفتند تا طراحی جدید را برای دلایل ایمنی خطکشی کنند.
مثال:
The construction crew decided to inrail the new design for safety reasons.
معنی(example):
برای اطمینان از ثبات، آنها تصمیم به خطکشی سکوی ایستگاه قطار گرفتند.
مثال:
To ensure stability, they chose to inrail the platform at the train station.
معنی فارسی کلمه inrail
:
خطکشی، قراردادن نوار یا خط در کنار چیزی، به ویژه برای ایمنی.