معنی فارسی insculptured
B1حکاکی شده، به حالتی اطلاق میشود که در آن حکاکی بر روی یک سطح صورت گرفته است.
Describing a surface that has been carved or sculpted.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مجسمههای حکاکی شده معبد باستانی را زینت میبخشیدند.
مثال:
The insculptured figures adorned the ancient temple.
معنی(example):
او به جزئیات حکاکی شده در نمای ساختمان تحسین کرد.
مثال:
He admired the insculptured details on the facade of the building.
معنی فارسی کلمه insculptured
:
حکاکی شده، به حالتی اطلاق میشود که در آن حکاکی بر روی یک سطح صورت گرفته است.