معنی فارسی insected
B2آفتزده، به معنای وجود حشرات در یک گیاه یا جسم.
Affected or infested by insects.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
درخت آفت زده شد و باعث پژمردگی آن گردید.
مثال:
The tree was insected, causing it to wilt.
معنی(example):
گیاهان آفت زده نیاز به درمان برای بهبودی داشتند.
مثال:
The insected plants required treatment to recover.
معنی فارسی کلمه insected
:
آفتزده، به معنای وجود حشرات در یک گیاه یا جسم.