معنی فارسی inseminated
B1تلقیح شده به معنای این است که اسپرم به بدن یک حیوان ماده وارد شده و احتمالاً بارور شده است.
Having had sperm introduced into the female reproductive system.
- verb
verb
معنی(verb):
To sow (to disperse or plant seeds).
معنی(verb):
To impregnate (to cause to become pregnant).
example
معنی(example):
زن ماده بعد از چندین تلاش موفق به تلقیح شد.
مثال:
The female was successfully inseminated after several attempts.
معنی(example):
کلینیک دامپزشکی گزارش داد که بسیاری از حیوانات در این فصل تلقیح شدهاند.
مثال:
The veterinary clinic reported that many animals were inseminated this season.
معنی فارسی کلمه inseminated
:
تلقیح شده به معنای این است که اسپرم به بدن یک حیوان ماده وارد شده و احتمالاً بارور شده است.