معنی فارسی insenescible
C2غیر قابل پیر شدن یا فراموش شدن.
Incapable of aging or being forgotten.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
موسیقی جاذبهای جاودانه داشت که همه را مجذوب خود کرد.
مثال:
The music had an insenescible charm that captivated everyone.
معنی(example):
زیبایی او به نظر میرسید که برای اطرافیانش جاودانه است.
مثال:
Her beauty seemed insenescible to those around her.
معنی فارسی کلمه insenescible
:
غیر قابل پیر شدن یا فراموش شدن.