معنی فارسی insense

B1

تحت تأثیر قرار دادن یا دامن زدن به یک وضعیت.

To provoke or intensify a situation or reaction.

example
معنی(example):

وضعیت را با بحث کردن بیشتر تحت تأثیر منفی قرار ندهید.

مثال:

Do not insense the situation further by arguing.

معنی(example):

او نیاز به تحت تأثیر قرار دادن نظراتش در طول بحث داشت.

مثال:

She felt the need to insense her opinions during the debate.

معنی فارسی کلمه insense

: معنی insense به فارسی

تحت تأثیر قرار دادن یا دامن زدن به یک وضعیت.