معنی فارسی insinuatingly

B2

به شکلی غیرمستقیم و کنایه‌آمیز صحبت کردن.

In a manner that implies something indirectly or covertly.

example
معنی(example):

او به صورت معنادار صحبت کرد و نکاتی درباره نیت خود بیان کرد.

مثال:

She spoke insinuatingly, dropping hints about her intentions.

معنی(example):

او به طور کنایه‌آمیز لبخند زد، گویی که یک راز را می‌دانست.

مثال:

He smiled insinuatingly, as if he knew a secret.

معنی فارسی کلمه insinuatingly

:

به شکلی غیرمستقیم و کنایه‌آمیز صحبت کردن.