معنی فارسی insitu

B2

در محل؛ به معنای انجام کار در جایی که اتفاق می‌افتد.

In its original place or position.

example
معنی(example):

پروژه در محل خود کامل شد.

مثال:

The project was completed insitu.

معنی(example):

ما آزمایش را در محل خود انجام دادیم تا نتایج دقیقی بگیریم.

مثال:

We performed the experiment insitu to get accurate results.

معنی فارسی کلمه insitu

: معنی insitu به فارسی

در محل؛ به معنای انجام کار در جایی که اتفاق می‌افتد.