معنی فارسی insolubilises
B1غیرقابل حل میکند، به عمل تبدیل کردن یک ماده به حالت غیرقابل حل اطلاق میشود.
Makes something insoluble.
- verb
verb
معنی(verb):
To make insoluble.
example
معنی(example):
این شرکت اغلب محصولات خود را برای دوام غیرقابل حل میکند.
مثال:
The company often insolubilises their products for durability.
معنی(example):
مهم است که محلول به طور مؤثری غیرقابل حل شود.
مثال:
It is important that the solution insolubilises effectively.
معنی فارسی کلمه insolubilises
:
غیرقابل حل میکند، به عمل تبدیل کردن یک ماده به حالت غیرقابل حل اطلاق میشود.