معنی فارسی insorb

B1

جذب کردن، به ویژه مایعات یا مواد مغذی.

To absorb or soak in.

example
معنی(example):

گیاهان مواد مغذی را از خاک جذب می‌کنند.

مثال:

Plants insorb nutrients from the soil.

معنی(example):

اسفنج می‌تواند آب را بسیار سریع جذب کند.

مثال:

The sponge can insorb water very quickly.

معنی فارسی کلمه insorb

: معنی insorb به فارسی

جذب کردن، به ویژه مایعات یا مواد مغذی.