معنی فارسی instancing
B1عملیت ایجاد نمونهها یا موارد در یک زمینه خاص، به خصوص در برنامهنویسی و طراحی.
The act of creating instances or examples, especially in computing or design contexts.
- verb
verb
معنی(verb):
To mention as a case or example; to refer to; to cite
معنی(verb):
To cite an example as proof; to exemplify.
example
معنی(example):
نمونهسازی در مدلسازی سه بعدی بسیار مهم است.
مثال:
Instancing is crucial in 3D modeling.
معنی(example):
فنون نمونهسازی میتواند کارایی را در رندر بهینه کند.
مثال:
The technique of instancing can optimize performance in rendering.
معنی فارسی کلمه instancing
:
عملیت ایجاد نمونهها یا موارد در یک زمینه خاص، به خصوص در برنامهنویسی و طراحی.