معنی فارسی institutional

B2 /-ʃnəl/

نهادی، مرتبط به یک مؤسسه و روش‌های رسمی آن.

Relating to an institution, especially in terms of its practices and policies.

adjective

معنی(adjective):

Of, pertaining to, characteristic of, or organized along the lines of an institution.

معنی(adjective):

Instituted by authority.

معنی(adjective):

Elementary; rudimentary.

معنی(adjective):

Arising from the practice of an institution.

example

معنی(example):

حمایت‌های نهادی برای برنامه‌های جامعه مهم است.

مثال:

Institutional support is important for community programs.

معنی(example):

سیاست‌های نهادی سال گذشته به‌روزرسانی شد.

مثال:

The institutional policy was updated last year.

معنی فارسی کلمه institutional

نهادی، مرتبط به یک مؤسسه و روش‌های رسمی آن.