معنی فارسی instratified
C1دارای لایهها یا تقسیمبندیهای مشخص.
Describing something that has been organized into layers or strata for analysis.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دادههای ساختار یافته بینشی درباره روندهای جمعیتی ارائه داد.
مثال:
The instratified data provided insights into the demographic trends.
معنی(example):
تحلیل او بر متغیرهای ساختار یافته متمرکز بود.
مثال:
His analysis focused on instratified variables.
معنی فارسی کلمه instratified
:دارای لایهها یا تقسیمبندیهای مشخص.