معنی فارسی instrumentary
B1ابزارهایی که برای انجام یک وظیفه خاص یا فعالیتی مورد استفاده قرار میگیرند.
The equipment or tools necessary for a particular task or activity.
- NOUN
example
معنی(example):
جعبه ابزار همه ابزار لازم برای پروژه را فراهم کرد.
مثال:
The tool kit provided all the necessary instrumentary for the project.
معنی(example):
موسیقیدانها معمولاً در حین اجرا به ابزار خود تکیه میکنند.
مثال:
Musicians often rely on their instrumentary during performances.
معنی فارسی کلمه instrumentary
:
ابزارهایی که برای انجام یک وظیفه خاص یا فعالیتی مورد استفاده قرار میگیرند.