معنی فارسی intaglioed
B2فعل با اشاره به تکنیک حکاکی که در آن طرح در درون سطح ماده قرار گرفته است.
The process of engraving a design into a material.
- verb
verb
معنی(verb):
To engrave or etch using intaglio.
example
معنی(example):
هنرمند طرح را بر روی صفحه فلزی الگو زد.
مثال:
The artist intaglioed the design on the metal plate.
معنی(example):
این تکنیک تصاویری را به کاغذ میرزید.
مثال:
This technique intaglioed images into the paper.
معنی فارسی کلمه intaglioed
:
فعل با اشاره به تکنیک حکاکی که در آن طرح در درون سطح ماده قرار گرفته است.