معنی فارسی intangibly

B1

به طور غیر ملموس، به نوعی که نمی‌توان آن را با حواس پنجگانه تجربه کرد.

In a way that cannot be touched or clearly defined; not tangible.

example
معنی(example):

ارزش دوستی در طول سال‌ها به صورت غیر ملموس حس می‌شود.

مثال:

The value of friendship is intangibly felt over the years.

معنی(example):

تأثیر او بر پروژه به طرز غیر ملموس و قابل توجهی بود.

مثال:

Her influence on the project was intangibly significant.

معنی فارسی کلمه intangibly

:

به طور غیر ملموس، به نوعی که نمی‌توان آن را با حواس پنجگانه تجربه کرد.