معنی فارسی intebred
B1درونخانوادگی، به معنای جفتگیری بین اعضای یک خانواده نزدیک که منجر به کم شدن تنوع ژنتیکی میشود.
Breeding individuals from the same genetic lineage.
- VERB
example
معنی(example):
سگها برای تقویت ویژگیهای خاص، درونخانوادگی شدند.
مثال:
The dogs were intebred to strengthen certain traits.
معنی(example):
گونههای درونخانوادهای اغلب میتوانند با مشکلات سلامتی روبرو شوند.
مثال:
Intebred species can often face health issues.
معنی فارسی کلمه intebred
:درونخانوادگی، به معنای جفتگیری بین اعضای یک خانواده نزدیک که منجر به کم شدن تنوع ژنتیکی میشود.