معنی فارسی intemperances
B2عدم انضباط، رفتارهای افراطی یا خارج از کنترل در زمینه‌های مختلف.
Excessive or lack of restraint, particularly in behavior or actions.
- noun
noun
معنی(noun):
Lack of moderation or temperance; excess.
معنی(noun):
Drunkenness or gluttony.
example
معنی(example):
عدم انضباط او در طی مهمانی باعث ناراحتی همه شد.
مثال:
His intemperances during the party made everyone uncomfortable.
معنی(example):
عدم انضباط در رفتار او منجر به پیامدهای جدی شد.
مثال:
The intemperances in her behavior led to serious consequences.
معنی فارسی کلمه intemperances
:
عدم انضباط، رفتارهای افراطی یا خارج از کنترل در زمینه‌های مختلف.
