معنی فارسی inter-chain
B1زنجیرههای متصل به هم که به صورت هماهنگ و با هم کار میکنند.
Connections or communication between different chains or networks.
- NOUN
example
معنی(example):
ارتباطات بین زنجیرهای با فناوری جدید بهبود یافته است.
مثال:
The inter-chain communications were improved with new technology.
معنی(example):
سازگاری بین زنجیرهای برای عملیات کارآمد ضروری است.
مثال:
Inter-chain compatibility is essential for efficient operations.
معنی فارسی کلمه inter-chain
:
زنجیرههای متصل به هم که به صورت هماهنگ و با هم کار میکنند.