معنی فارسی inter-state
B2بینایالتی، اصطلاحی برای توصیف ارتباطات یا فعالیتهایی که بین ایالتهای مختلف انجام میشود.
Relating to or occurring between different states, especially in a country.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جاده بینایالتی مناطق مختلف کشور را به هم متصل میکند.
مثال:
The inter-state highway connects different regions of the country.
معنی(example):
تجارت بینایالتی تحت قوانین فدرال تنظیم میشود.
مثال:
Inter-state commerce is regulated by federal law.
معنی فارسی کلمه inter-state
:
بینایالتی، اصطلاحی برای توصیف ارتباطات یا فعالیتهایی که بین ایالتهای مختلف انجام میشود.