معنی فارسی interactively

B1

به‌صورت تعامل‌پذیر یا به‌گونه‌ای که افراد با یکدیگر در ارتباط باشند.

In a way that involves communication and interaction between individuals.

example
معنی(example):

دانش‌آموزان در طول پروژه به‌طور تعاملی کار کردند.

مثال:

Students worked interactively during the project.

معنی(example):

نرم‌افزار به کاربران اجازه می‌دهد که به‌طور تعاملی داده‌ها را بررسی کنند.

مثال:

The software allows users to interactively explore data.

معنی فارسی کلمه interactively

: معنی interactively به فارسی

به‌صورت تعامل‌پذیر یا به‌گونه‌ای که افراد با یکدیگر در ارتباط باشند.