معنی فارسی interbred

B1 /ɪntɚˈbɹɛd/

عملی که در آن دو نوع مختلف از یک موجود زنده با هم تولید مثل می‌کنند و نسل‌های نوینی ایجاد می‌کنند.

To have bred or mixed together different varieties or breeds.

verb
معنی(verb):

To breed or reproduce within an isolated community.

معنی(verb):

To breed or reproduce within a heterogenous community, the products of which produce hybrids.

example
معنی(example):

دو گونه خرگوش با موفقیت با یکدیگر تداخل داشته‌اند.

مثال:

The two species of rabbits have interbred successfully.

معنی(example):

آنها با هم تداخل داشتند تا تنوع ژنتیکی جمعیت را بهبود بخشند.

مثال:

They interbred to improve the genetic diversity of the population.

معنی فارسی کلمه interbred

: معنی interbred به فارسی

عملی که در آن دو نوع مختلف از یک موجود زنده با هم تولید مثل می‌کنند و نسل‌های نوینی ایجاد می‌کنند.