معنی فارسی intercalm
B1آرامش میانمدت، دوران غیر فعال یا آرمیده بدون وقایع شدید.
A period of calmness or tranquility occurring between two events.
- NOUN
example
معنی(example):
دوره آرامش میانمدت برای تفکر و بهبودی فراهم شد.
مثال:
The intercalm period allowed for reflection and recovery.
معنی(example):
در طول آرامش میانمدت، تیم وقت گذاشت تا دوباره سازماندهی شود.
مثال:
During the intercalm, the team took time to regroup.
معنی فارسی کلمه intercalm
:آرامش میانمدت، دوران غیر فعال یا آرمیده بدون وقایع شدید.