معنی فارسی intercapillary

B1

منطقه‌ای که بین مویرگ‌ها واقع شده و به تبادل مواد در بدن کمک می‌کند.

The area located between capillaries that aids in material exchange.

example
معنی(example):

منطقه بین مویرگی برای تبادل مایعات در ریه‌ها حیاتی است.

مثال:

The intercapillary region is crucial for fluid exchange in the lungs.

معنی(example):

فضاهای بین مویرگی می‌توانند بر کارایی جریان خون تأثیر بگذارند.

مثال:

Intercapillary spaces can influence blood flow efficiency.

معنی فارسی کلمه intercapillary

:

منطقه‌ای که بین مویرگ‌ها واقع شده و به تبادل مواد در بدن کمک می‌کند.