معنی فارسی intercollegiate

B2

فعالیت یا رقابتی بین دانشگاه‌ها.

Relating to competition or collaboration between colleges.

adjective
معنی(adjective):

Between colleges.

example
معنی(example):

مسابقه بین‌دانشگاهی شامل تیم‌های زیادی بود.

مثال:

The intercollegiate tournament featured many teams.

معنی(example):

آنها هر سال در ورزش‌های بین‌دانشگاهی رقابت می‌کنند.

مثال:

They compete in intercollegiate sports every year.

معنی فارسی کلمه intercollegiate

: معنی intercollegiate به فارسی

فعالیت یا رقابتی بین دانشگاه‌ها.