معنی فارسی interdome

B1

ساختار یا فضایی که به‌صورت گنبدی طراحی شده است.

A structure or space that is designed in a dome shape.

example
معنی(example):

معمار یک سازه گنبدی برای موزه جدید طراحی کرد.

مثال:

The architect designed an interdome structure for the new museum.

معنی(example):

ما منطقه گنبدی مجموعه ورزشی را بازدید کردیم.

مثال:

We visited the interdome area of the sports complex.

معنی فارسی کلمه interdome

: معنی interdome به فارسی

ساختار یا فضایی که به‌صورت گنبدی طراحی شده است.