معنی فارسی interentangle

B1

درهم تنیدن، به معنای تداخل یا ارتباط پیچیده بین دو یا چند چیز.

To become involved or entangled with each other in a complex way.

example
معنی(example):

زندگی‌های آنها به شیوه‌هایی که هرگز انتظار نداشتند، درهم تنیده شده است.

مثال:

Their lives are interentangled in ways they never expected.

معنی(example):

درهم‌تنیدگی سرنوشت‌های آنها آنها را به هم نزدیک‌تر کرد.

مثال:

The interentangle of their fates drew them closer.

معنی فارسی کلمه interentangle

: معنی interentangle به فارسی

درهم تنیدن، به معنای تداخل یا ارتباط پیچیده بین دو یا چند چیز.