معنی فارسی interentangling
B1درهمتنیدگی به عملی اشاره دارد که در آن دو یا چند عنصر به هم پیوسته میشوند و بر یکدیگر تأثیر میگذارند.
The act of intertwining or connecting different elements in a systemic or complex way.
- OTHER
example
معنی(example):
فرآیند درهمتنیدگی نخهای مختلف میتواند الگوهای منحصر به فردی ایجاد کند.
مثال:
The process of interentangling different threads can create unique patterns.
معنی(example):
تکنولوژیهای درهمتنیدگی ممکن است نحوه تفکر ما درباره ارتباطات را تغییر دهند.
مثال:
Interentangling technologies may change how we understand connectivity.
معنی فارسی کلمه interentangling
:
درهمتنیدگی به عملی اشاره دارد که در آن دو یا چند عنصر به هم پیوسته میشوند و بر یکدیگر تأثیر میگذارند.