معنی فارسی interims
B1مدتهای موقت یا بینابینی در یک پروسه یا پروژه.
Temporary or intermediate periods.
- noun
noun
معنی(noun):
A transitional or temporary period between other events.
مثال:
His car is in the shop, but they gave him a rental to drive in the interim.
example
معنی(example):
میانمدتهای پروژه به طور منظم بررسی میشد.
مثال:
The interims of the project were reviewed regularly.
معنی(example):
ما باید میانمدتها را قبل از نهایی کردن ارزیابی کنیم.
مثال:
We need to assess the interims before finalizing.
معنی فارسی کلمه interims
:
مدتهای موقت یا بینابینی در یک پروسه یا پروژه.
